صفحه آفتاب
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، رمانی فارسی است که با زبانی ساده و روان و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. نویسنده با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها، خواننده را از ابتدا تا انتهای کتاب با خود همراه میسازد. در داستان میخوانیم: «کنار پنجره اتاقم ساکت و بیحرکت ایستاده بودم. در آن سکوت مطلق، فقط ضربآهنگ نفسهای ناهماهنگ خودم را میشنیدم. در همین حال متوجه لرزش دستهایم شدم. دو دستم را بهموازات هم کمی بالاتر آوردم و درحالیکه به انگشتانم خیره شده بودم، احساس کردم که هرلحظه لرزش دستهایم بیشتر میشود».