پسرک لجباز (برگرفته از افسانه‌های فولکلوریک)

پسرک لجباز (برگرفته از افسانه‌های فولکلوریک)

افسانه‌های عامه / افسانه‌ها و قصه‌های ترکی

در یک روستای دور، پسرک بازیگوش و لجبازی با مادربزرگش زندگی می‌کرد. روزی مادربزرگ از او خواست که به صحرا برود و برای او کمی خار و هیزم بیاورد تا نان بپزد. پسرک راضی شد و به صحرا رفت. وقتی که خار و هیزم جمع می‌کرد، ‌خاری به پایش فرو رفت. پسرک لنگ‌لنگان به خانه بازگشت و از مادربزرگش خواست که خار را از پای او در آورد. مادربزرگ خار را از پای او در آورد و داخل آتش انداخت. پسرک با لجبازی گفت: من خار را می‌خواهم. اما مادربزرگ گفت که الان خار داخل آتش خاکستر شده است. او با لجبازی مادربزرگش را تهدید کرد که اگر خار را برنگرداند همة نان‌های مادربزرگ را برداشته و فرار خواهد کرد. او همین کار را کرد. سر راه با لجبازی گوسفند چوپان، هم‌چنین تار و تنبک نوازنده‌ها را نیز برداشت و رفت تا به بالای گودال یخ رسید و شروع به دایره و تنبک زدن کرد. ناگهان یخ شکست و پسرک داخل آب سرد افتاد. بعد از آن، او یاد گرفت که لجبازی را کنار بگذارد و به حرف بزرگترها گوش دهد. کتاب حاضر برای کودکان گروه سنی «ب» تدوین شده است.

قیمت چاپ: 600 تومان
نویسنده:

ایرزابای

ناشر:

آتاموسا

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

398.2

سال چاپ:

1389

نوبت چاپ:

2

تعداد صفحات:

12

قطع کتاب:

خشتی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9786005555059

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف