کنت دراکولا و داستانهای دیگر
داستانهای کوتاه آمریکایی - قرن 20م.
"کنت دراکولا" بیصبرانه منتظر غروب آفتاب است تا به سوی منزل شکارهای جدیدش یعنی نانوا و همسرش، که وی را به صرف شام دعوت کردهاند، بشتابد و نقشۀ شوم خویش را اجرا کند. او به محض تاریک شدن هوا، خود را به سرعت به منزل نانوا رسانده و در همانجا متوجه اشتباه خویش شده و درمییابد که کسوف خورشید را با شب اشتباه گرفته است. دراکولا حتی برای ثانیهای قادر به زندگی در نور خورشید نیست، از وحشت داخل کمد خانۀ میزبان پنهان شده و در انتظار شب میماند. اما شهردار که به دیدن نانوا آمده از شنیدن خبر حضور دراکولا در آنجا هیجانزده گردیده و برای ملاقات با وی در کمد را میگشاید. تابش نور خورشید به داخل کمد، باعث میشود خونخوار بزرگ، که هویت واقعیاش را پنهان کرده بوده، به سرعت نابود شده و به مشتی استخوان و سپس خاکستر تبدیل شود. کتاب پیش رو، دربردارندۀ پنج داستان کوتاه طنز با عنوان خاطراتی از دهۀ بیست؛ بله، ولی موتور بخار میتواند این کار را بکند؛ کنت دراکولا؛ خاطرات اشمید؛ و خبرنامۀ بهاره است.