قنات رستمآباد
داستانهای نوجوانان فارسی - قرن 14
چاه ریزش میکند و خروارها خاک، راه را برای آن که در کاریز مانده، سد میکند. آیا کسی میتواند آن زیر زنده بماند؟ نفس بکشد؟ از ترس نمیرد؟ چه کسی تا لحظه آخر میایستد تا خاکها را کنار بزند و او را بیرون بکشد؟ تنها کسی که به نجات ایمان دارد، مژگان است. دختری که از قضاوت شدن نمیترسد و برای پدرش هر کاری میکند؛ اما آیا کسی آن زیر مانده است؟ اصلاً کسی ته چاه منتظر نجات است؟