ملکه فرشها
افسانهها و قصههای ایرانی / افسانههای عامه
در سرزمین سرسبز و زیبای ایران، خواهر و برادر جوانی زندگی میکردند. آنها در بافت لباسهایشان از طرحها و رنگهای زیبایی استفاده میکردند. روزی پادشاه کشور همسایه به آن سرزمین حمله کرد و دختر را به عنوان همسرش انتخاب نمود و با خود برد. دختر جوان به علت دلتنگی و تنهایی از آنجا فرار کرد، اما ناموفق ماند. پادشاه دستور داد، زندانی از تارهای ابریشم که نخهای آن به طور عمودی از بالا به پایین کشیده شده بود، بسازند و به دختر گفت اگر بتواند بدون پاره کردن نخها بیرون آید، آزاد است. این کتاب مصور از مجموعه کتابهای قصهها و افسانههای ایرانی، برای گروه سنی «ب» به نگارش درآمده است.