شیرشاه
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، داستانی است که در آن شیری دلیر و جوان، باابهت و به رنگ حنایی، با بالهای همه طلایی، چنگ و دندانی تیز و چالاک. با عضلاتی برجسته، یکه و تنها راه میرفت در جنگلی سبز، با درختانی قد برافراشته، بلوط و سرو. جنگل آزاد بود به آزادی شیر. تمام جنگل به زیر پایش بود چون خانه! راه میرفت و درختان و سبزه و گلهای خودروی وحشی را نگاه میکرد و لذت میبرد، تا اینکه همهچیز تغییر کرد.