پشت پلک شب
داستانهای فارسی - قرن 14
"ثریا" در پی بلندپروازیهای خود به تهران میآید و مانکن میشود. "پارسا"، صاحب یکی از معتبرترین تولیدیهای پوشاک در ایران، تلاش بسیاری میکند تا ثریا را به دست آورد ولی موفق نمیشود. ثریا در کوه با پسری به نام "ماهان" آشنا شده و پنهانی با او ازدواج میکند، اما طی اتفاقاتی پی میبرد که ماهان، همان پارسا است که با تغییر نام و قیافه به او نزدیک شده است. ثریا، پارسا را در تصادفی از دست میدهد، در حالی که از او باردار است. وقتی پسرش به دنیا میآید، او را به پرورشگاهی میسپارد و 10 ما بعد با "فربد" ـ دوست ماهان ـ ازدواج میکند و وقتی سه فرزند از او دارد، فربد را نیز از دست میدهد. او بعد از مدتها به دنبال پسرش میرود و درمییابد که او نزد خانوادهای بزرگ شده و به مدرسه میرود. ثریا ثروت بسیارش را به طور پنهان نثار پسر و سه برادرزادهی خویش میکند. در این میان فرزندان او به علت غرور بسیار ثریا و بیتوجهیهایش نسبت به امور زندگی او را ترک و هریک زندگی جدیدی را آغاز میکنند.