شاهزاده باهوش
افسانههای عامه
در روزگاران قدیم، شهریاری چهار پسر و یک دختر به نام «روشنک» داشت. پسر کوچک پادشاه «امیر شهران» نام داشت، او باهوش و مهربان بود، اما به علت کوتاهی قدش از طرف پادشاه و اطرافیان جدی گرفته نمیشد. روزی پادشاه معمایی طرح کرد و امیر شهران با اصرار فراوان جواب معما را داد و مورد احترام پادشاه قرار گرفت. به طوری که از آن به بعد پادشاه او را در جلسات مهم شرکت میداد. بعد از طی ماجراهایی امیر شهران هوشمندی و نیز جنگاوریهای عجیبی از خود نشان داد و پادشاه او را جانشین خود اعلام کرد و امیر شهران ولیعهد شد. برادران او بیش از پیش کینه و حسادت او را به دل گرفتند و تصمیم گرفتند او را از بین ببرند، اما با زکاوت و مهربانی روشنک نقشة آنها ناکام ماند. کتاب مصور حاضر برگرفته از گلستان سعدی است که برای گروه سنی «ب» و «ج» به نگارش درآمده است.