آوار
«الهام» و «الیاس»، پدر و مادر خود را از دست دادهاند و در خانه و باغ قدیمی، خارج از شهر، که یادگار پدر و مادرشان است، زندگی میکنند. طی اتفاقاتی، آن دو به پیشنهاد دوست خانوادگیشان «حاج قنبر» به شهر میآیند و الیاس در مغازة او مشغول به کار میشود. حاج قنبر اتاقک بالای مغازه را نیز برای سکونت در اختیار آن دو قرار میدهد. مدتی میگذرد، یک روز برای الیاس اتفاقی رخ میدهد که روند زندگی آنها را با فراز و نشیبهایی همراه میسازد.