رویای پرواز
داستانهای فارسی - قرن 14
این رمان در ژانر عاشقانه به مسائل اجتماعی جامعه و پیچیدگیهای زندگی امروز نسبت به قدیم، پرداخته است. این اثر از رؤیاهای شیرین، عاشقانهها، خاطرات و شادیهای دو دوست سخن میگوید، که گاهی با قساوت و خودخواهی دیگران از بین میرود. از پرواز مسافرانی میگوید که با یک دنیا امید و آرزو سوار بر بال طیارهای میشوند، بدون هیچ مقصد و سرانجامی، اما سرانجام شیرینی یک عشق، سختیها و زشتیهای روزگار را مرهم میبخشد. در بخشی از این رمان میخوانید: «... دستهایش را روی سینه به هم قفل کرد و رو به پنجره ایستاد. نمایی که از آن بالا میدید خیابان پُرتردد ولیعصر بود و مغازههایی که تکوتوک مشتری داشتند. نگاهش به آسمان غبارآلود شهر کشیده شد و میان ابرهای آبستن خاکستری بهدنبال راهی بود تا نومیدی را از قلب و ذهنش دور کند. چشم از پنجره گرفت و کیفش را از روی صندلی برداشت. موهای خرماییرنگش را زیر شالش مرتب کرد و از اتاق بیرون آمد. بارانی نسکافهای خوشدوختش را روی دست دوتا کرد و از هدایت پرسید: دکتر صبری هنوز مریض دارن؟...».