سالهای بیقراری
این رمان سرگذشت دختر جوانی است به نام "غزل" که در خانوادهای فرهنگی و نسبتا مرفه بالنده شده است. پسردایی او به نام "بابک" که به تازگی به ایران سفر کرده دلبستهی او میشود اما اتفاقات گوناگون از جمله مرگ پدر غزل، قرار ازدواج بابک و غزل به هم میخورد و زندگی غزل با فراز و نشیبهای مختلفی رو به رو میگردد که شرح آن در داستان آمده است.