برگ قلقلکی و 5 داستانک دیگر
داستانهای کوتاه
صبح بود و من از لای در حیاط کوچه را نگاه میکردم. عمو رفتگر با آن جاروی بلندش آمد تا کوچه را جارو بزند. او به برگهای خشک کنار دیوار نگاه کرد و جارویش را روی برگها کشید. برگها قلقلکشان آمد و خشخش خندیدند. عمو رفتگر دوباره جارویش را بیشتر روی برگها کشید. برگها آنقدر قلقلکشان گرفت که از دست او فرار کردند. یک برگ قرمز توی هوا چرخید و چرخید و تا لای در حیاط خانه ما جلو آمد و آنجا روی زمین نشست. برگ قرمز کنار پای من میلرزید و ریزهریزه میخندید. من از زرنگی برگ قرمز خندهام گرفت. فوری در را بستم تا عمو رفتگر او را نبیند. این داستانک با عنوان «برگ قلقلکی» به همراه پنج داستانک دیگر در مجموعۀ حاضر به چاپ رسیده است. عناوین داستانکها عبارتاند از: مثل انار؛ باد مهربان؛ جشن خیلی بزرگ؛ کشتیگیر مهربان؛ و دوستان پدر.