داستان ناتمام (روایتی از زندگی امام زمان "عج")
محمدبنحسن(عج)، امام دوازدهم، 255 ق. - جوانان / داستانهای فارسی - قرن 14 / داستانهای مذهبی - قرن 14 / محمدبنحسن(عج)، امام دوازدهم، 255 ق. - داستان
کتاب، روایت دیگری است از زندگی و سرگذشت امام دوازدهم (عج) .در این داستان، "ملیکه"، نوه عزیز قیصر روم در خوابی که میبیند مرد زندگیاش برای وی معرفی میگردد و او در عالم رویا درباره او گفت و گو میکند .بر پایه خواب ملیکه، قیصر، علیه مسلمانان لشکرکشی میکند و ملیکه خود را به صورت کنیزکی به اسارت مسلمانان در میآورد .سرانجام به مرد محبوب خود که همانا امام حسن عسگری (ع) بود میرسد .او از این پس نرجس خوانده میشود و پس از ازدواج با امام حسن عسگری (ع)، صاحب پسری میشود به نام محمد (مهدی) که منجی عالم بشریت خواهد شد .امام عسگری (ع) زمانی که پسرش بیش از پنج سال نداشت به دستور خلیفه عباسی به شهادت میرسد و مهدی (عج) در سه، پنج سالگی طبق وصیت پدر، به جانشینی و امامت شیعیان منصوب میشود .پیگیری شدید ماموران خلیفه عباسی برای یافتن حضرت مهدی (عج) سبب گردید از دیدهها پنهان شوند و پنهانی به هدایت مردم میپردازند .و اکنون نیز شیعیان در انتظار ظهور آن امام به سر میبرند .