شکموی طمعکار
داستانهای فارسی / حرص و آز - داستان
کتاب مصور حاضر، داستانی است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (ب) و (ج) نگاشته شده است. در این داستان روزی روزگاری مرد چاق و نادانی بود که هر چه داشت خرج شکمش میکرد. از بس به فکر خوردن بود، به هر چه نگاه میکرد، آن را مثل غذا میدید. اگر دستش میرسید خورشید و ماه و ستارهها را هم لقمه میکرد و میخورد.