حسنی دندون درد داره
کودکان - بهداشت دهان و دندان / شعر کودکان و نوجوانان
فصل تابستان بود و تعطیلات تابستانی تازه آغاز شده بود. «حسنی» با نمرات خیلی خوب در امتحانات پایان سال پذیرفته شده و بسیار خوشحال بود. مادر حسنی نیز بسیار خوشحال بود و به او افتخار میکرد. اما حسنی با تمام خوبیهایش یک مشکل کوچک داشت؛ او با دندانهایش فندق و بادام میشکست و مسواک نمیزد. به همین دلیل دندانهایش زرد و کرمخورده شده بود. مادرش مرتب او را نصیحت میکرد، اما حسنی متوجه نبود. تا این که یک شب دچار دنداندرد وحشتناکی شد و بدینترتیب از کردهاش پشیمان گشت. قسمتی از داستان در قالب شعر به چاپ رسیده است.