رهایی
در داستان حاضر، "سارا" دانشجویی است که دورهی تحصیل را به پایان برده در ماهنمامه "ندای جوان" مشغول به کار است. ماهنامهای که ضمن بررسی مشکلات جوانان، در حال نشان دادن راه درست زندگی است. در این حین "سارا" به دختر جوانی با نام "اعظم" برمیخورد. پدر اعظم در شرکتی کار میکند و از مادر و خواهر بزرگ او برای تهیهی معیشت خانواده توسط رئیس شرکت سوء استفاده میکند "اعظم" که نمیخواهد تن به امیال شیطانی رئیس بدهد، تصمیم دارد به گونهای انتقام بگیرد. تا این که با برخورد با "سارا" و معرفی مشاوری توسط "سارا" با نوشتهای از "چارلی چاپلین" که برای دخترش نوشته، آشنا میشود که میگوید: "دخترم هیچ کس و هیچ چیز در این جهان نمیتوان یافت که شایستهی آن باشد که دختری، حتی ناخن پای خود را به خاطر آن عریان کند. برهنگی بیماری عصر ماست، به گمان من، تن تو باید مال کسی باشد که روحش را برای تو عریان کرده است".