برجی در مه
داستانهای فارسی - قرن 14
"آیدا"؛ تنها دختر خانواده، به همراه مادر برای دیدن دایی یونس به شمال میرود. "آبتین"، دوستدایی، خواستگار آیدا است، اما پدر آیدا با این وصلت موافق نیست. هنگام سفر پدر آیدا از دنیا میرود و آیدا و مادرش به همراه دایی و آبتین به تهران بازمیگردند. آبتین که از خانوادهای مرفه و ثروتمند است به دلیل کدورتی که با مادر و پدرش داشته است نزد عمهاش زندگی میکند. پس از مدتی عمه میمیرد و تمام ثروت او به آبتین میرسد. طی اتفاقاتی آیدا و مادرش توسط دوستان پدر آتبین ربوده میشوند و در این میان مادر آیدا میمیرد. پدر آبتین از کردهی خویش پشیمان میشود و از آبتین میخواهد که او را ببخشد ولی در این زمان تصادف کرده و او نیز میمیرد. دایی یونس پس از دریافتن حقایق با ازدواج آیدا و آبتین مخالفت میکند، اما مادر آبتین رضایت وی را جلب کرده و سرانجام آن دو زندگی مشترکی را آغاز میکنند.