دریبل
داستانهای فارسی - قرن 14
اولین مهر بود که رفت مدرسه. از سرویس پیاده شد. لباس تقریباً نامرتبی داشت. سرش را پایین انداخت و بدون توجه به اطراف و به سرعت به طرف حیاط مدرسه میرفت تا خودش را برای رفتن توی صف کلاس آماده کند. دوستیهایی که در آن حریمها شکسته میشوند، مشکلاتی را پدید میآورند که جمعکردنش بسیار دشوار است. داستان دریبل، داستان زندگی دو دوست است که زندگیشان از این دوستی آسیب دیده است و مشکلاتی برای خودشان و اطرافیانشان به وجود آوردند. آنان برای فرار از وضع موجود، به یک زندگی خیالی پناه بردند و به دنبال آن رفتند و گرفتار ماجراهایی شدند.