گلنار
داستانهای فارسی - قرن 14
«گلنار» دختر جذابی است که پدر خود را از دست داده و به تنهایی با مادرش زندگی میکند. پسرعمویش که پزشک حاذقی است از خارج به ایران باز میگردد. گلنار به کمک کوروش در رشتة پزشکی قبول میشود. گلنار و کوروش به همدیگر علاقمند میشوند و در این زمان تصمیم به ازدواج میگیرند. این وصلت با مخالفت پدر کوروش، «اردشیر» روبهرو میشود. اردشیر با کشیدن نقشههایی زمینة ازدواج کوروش را با «شراره» دختر یکی از همکارانش، مهیا میکند و کوروش ناخواسته تن به ازدواج با شراره میدهد. گلنار بعد از طی مراحلی در پی اتفاقاتی با «مهرگان»، استاد موسیقی که قبلاً با وی آشنا بوده، ارتباط برقرار میکند. در این هنگام کوروش نیز از همسر خود جدا شده و خواهان ازدواج با گلنار است. امّا گلنار مهرگان را به همسری پذیرفته و دست رد به سینة کوروش میزند.