گاو بنیاسرائیل
قرآن - قصهها / قرآن - قصهها - ادبیات نوجوانان / داستانهای مذهبی - ادبیات کودکان و نوجوانان / حیوانها در قرآن
پس از آن که حضرت موسی (ع) عمری را درمیان بنیاسراییل گذراند تا آنان را به راه راست هدایت کند، قوم دعوتش را پذیرفتند و به او ایمان آورند. از آن زمان بود که خداوند ایشان را در نعمتهای فراوانش غوطهور کرد؛ و آنان زندگی آرام و راحتی یافتند. اما یک روز اتفاقی افتاد که آن آسایش و آرامش را بر هم زد؛ صبح هنگامی که بنیاسرائیل از خواب بیدار شدند در یکی از گذرگاهها جسد مردی را دیدند که در خون خود شناور بود. هر گروه، گروه دیگر رامتهم میکرد و هر قبیله، قبیلۀ دیگر را. سرانجام گفتوگوی بینشان بالا گرفت و چیزی نمانده بود که کار به جنگ بکشد. مردم نزد حضرت موسی رفتند و از او خواستند تا قاتل را شناسایی کند. حضرت موسی از خدا کمک خواست. خداوند فرمان داد تا گاو مادهای را بکشند سپس قسمتی از بدن را بریده و به جسد کشته بزنند بدینترتیب مرده زنده میشود و قاتلش را معرفی میکند. خداوند گاوی میانسال و زردرنگ را برای آنان تعیین کرد. بدینترتیب مشکل بنیاسرائیل حل شد و قاتل مشخص گشت. ششمین جلد از مجموعۀ «قصههای حیوانات در قرآن» به ماجرای به قتل رسیدن فردی در زمان حضرت موسی (ع) و شناسایی قاتل آن به وسیلۀ معجزۀ الهی اختصاص دارد.