سرنوشت شوم
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
ناله یکنواخت تیک تاک عقربک سرد فلزی ساعت دیواری مثل سوهان روح است. نه بدتر از آن؛ شبیه زنگ شوم مرگ است که دائم تکرار میشود. از همه بدتر هم این که به عقربک ساعت نگاه میکنم انگار که حرکت نمیکند و زمان ایستاده است؛ اما صدای تیک تاک کشنده و خشک آن یکریز میآید. انگار که این ساعت دیواری با ناله بیرحم خودش مرا دست انداخته. سردرد امشب زودتر و بدتر از همیشه خودش را نشان میداد. صدای چکه آبی که روی سطح صاف میافتد، وحشتناک است و مانند انعکاس شوم کابوس تلخ و دردناک توی غار مغزم پخش میشود. همه چیز دور و برم دست به دست هم دادهاند تا من اسیر دستهای نفرین شده بشم. مغزم دچار فراموشی شده و هیچ چیز یادم نمیآید.