و دیگر هیچ
مجموعة حاضر، دربردارندة 13 داستان کوتاه با این عناوین است: آرزو؛ احیا؛ راه نجات؛ زائر؛ زندانی؛ سه آرزو؛ مبادی آداب؛ لقمة کوچک؛ آزادی؛ وسواس؛ همصحبت؛ و دیگر هیچ؛ و سیه کاسه. برای نمونه خلاصة داستان «و دیگر هیچ» از این قرار است: فردی تنها و فقیر به گمان این که شب تمام شده به بیرون آلونک خود میرود، به امید این که کاری پیدا کند، ماشینی به او برخورد کرده و او را به داخل جوی آب پرتاب میکند. مرد زخمی شده و پاهایش از دو جا میشکند. خون جاری میشود و مرد را خوابی سنگین فرا میگیرد؛ اما نمیخوابد و به زخمت خود را از جوی آب بیرون میکشد. زن و مردی او را میبینند و زن اصرار دارد که به او کمک کند؛ ولی شوهرش او را به زور جدا کرده و کمی دورتر به آمبولانس خبر میدهند. آمبولانس میرسد و هرکس که او را میبیند، تهمتهایی به او میزند. او به بیمارستان برده میشود و در رویایش، کودکی را میبیند که در کنار حوض مشغول بازی است. او نگران کودک است و میترسد که به داخل حوض بیفتد. خود را روی تخت بیمارستان میبیند که نمیتواند به او کمک کند. سرانجام کودک به حوض میافتد و او نیز لرزش مرگ را احساس میکند.