شنل
داستان "شنل" سرگذشت غمانگیز کارمند حقیری است که پس از سالها محرومیت موفق میشود شنلی تهیه کند تا خود را گرم نگه دارد، اما در نخستین روزی که آن را بر تن میکند شنل را از او میدزدند و او از این غصه بیمار میگردد. وصف بینوایی مرد بیچاره و فداکاریهای او برای خرید شنل، شبهایی که در تاریکی به سر میبرده و چراغ روشن نمیکرده، مقدار غذایی را که از برنامهی زندگی حذف کرده و چشمپوشیهایش از خرید چیزهای ضروری زندگی، همهی اینها چنان است که خواننده را به نوعی تشویش دچار میکند.