دماغ فندقی و مورچهها
کودکان و نوجوانان در این کتاب هشت داستان کوتاه از((ریچارد نبت)) مطالعه میکنند .داستانها عبارتاند از :((پنج برادر چینی))، ((دکتر دولیتل))، ((جن جعبه موزیک))، ((سفینه فضایی هشت روزه))، ((شانی و غاز نر))، ((یتی خاله نورا))، ((گربه چشم آبی)) و ((دماغ فندقی و مورچهها)) .آخرین داستان درباره پسربچهای است به نام((دماغ فندقی)) که در روزگاران قدیم، در عصر یخ زندگی میکرد .روزی دماغ فندقی به خاطر تهیه هیزم از پدرش تقاضای پاداش میکند اما پدر میگوید کار کردن موجب دل خوشی است همچنان که مورچهها بدون انتظار پاداش همیشه کار میکنند .شب همان روز هنگامی که دماغ فندقی و پدر و مادرش در غار خوابیده بودند مورچهها به دنبال یافتن منبع قطرههای عسلی که بیرون از غار ریخته بود به داخل غار میروند و چون عسل پیدا نمیکنند، عصبانی میشوند و پدر فندقی را نیش میزنند .پدر با عصبانیت از خواب برمیخیزد و میبیند غار پر از مورچه شده است .این حادثه باعث میشود پدر دماغ فندقی تا مدتها از مورچهها هیچ حرفی نزند .