سبد سفارش شما خالی است!

در این داستان به روایت زندگی دختری به نام «هانیه» پرداخته می‌شود. هانیه، دختر «ننه حلیمه» و «مشتی قلی» است و یک برادر به نام «رحمان» دارد. هانیه در یک مغازه کار می‌کند و به پدرش کمک می‌کند. ننه حلیمه هر صبح تخم‌مرغ‌های محلی را به بازار می‌برد و بساط کرده و می‌فروشد. پس از مدتی برای هانیه خواستگار می‌آید. او فکر می‌کند پسر «شاهپور کفترباز» خواستگار اوست اما بعد متوجه می‌شود که خود شاهپور که زنش بر اثر سرطان فوت کرده و سه فرزند دارد، می‌خواهد با او ازدواج کند و... .