ویلن
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر مجموعه داستانهای کوتاهی با این عنوانها را در بردارد: «ویلن»، «ایثار»، «بلورسازی»، «غزل»، «نقاش»، «رباعی»، «خیرات»، «پرتگاه» و «دوچرخه». در داستان «ویلن» آمده است: قلعة «وزیر نظام» محل اقامت افراد فرودست است. روزی فردی به نام «امید» وارد قلعه شد که رفتارش متفاوت با دیگران بود. او بدون اینکه حرفی با کسی بزند روزها را به شب میرساند. روزی خواهر و دوستش «مسعودی» که معلّم بود برای بردن او به قلعه آمدند، امّا موفق نشدند و روز بعد وسایل مختلف زندگی به اضافه یک ویلن برای او فرستادند. امید هنگام شب شروع به نواختن ویلن کرد. مردم دور او جمع شدند. در این میان مرد شرور قلعه «کریم کفترباز» به اتفاق دار و دستهاش او را کتک زدند و امیر دیگر ویلن نزد. آقای مسعودی و دوستش کریم را تهدید کردند و از او خواستند کاری کند که امیر دوباره ویلن بنوازد. در حین تلاش برای ترغیب امیر به نواختن ویلن و اتفاقات دیگر، کریم و اهالی قلعه به زیباییشناسی رسیدند و از احساس لبریز شدند.