خط افق
در این داستان، "اسپینو" که ناماش یادآور اسپینوزای فیلسوف است، ابتدا در جستوجوی معمای قتلی است که به وقوع پیوسته است. اما، بیشترین کلنجارش با خود و شهری است که آن را نمیشناسد و در آن زندگی میکند. رویکرد قتل، تنها با مثابهی انگیزهای برای شناسایی مکان زندگی و یافتن خودی است که بارها به قتل رسیده و از او سلب هویت شده است. برای نویسنده، این خط افق، رویای رسیدن به فضایی است که در آن محور، انسان و زندگیاش است. او میکوشد آن خط افقی را نشان دهد که در زیر غبار بسیاری از مسائل روزمره مدفون شده است. یعنی، انسان و عشق و زندگی. از اینرو، جستوجو همچنان ادامه دارد و خواهد داشت.