شهاب و شپلو به پارک می‌روند

شهاب و شپلو به پارک می‌روند

امروز "شهاب" و "شپلو" به پارک رفتند. در راه شهاب دوستش علی را که او هم در حال رفتن به پارک بود ملاقات کرد. آن‌ها در پارک پسری را دیدند که روی صندلی چرخ‌دار نشسته بود. شهاب و علی با صدای بلند خندیدند و گفتند: این پسر چرا با صندلی‌اش اومده؟! خودش نمی‌تواند راه برود؟! پسر کوچولو وقتی که صدای آن‌ها را شنید غمگین شد و سرش را پایین انداخت. شپلو که در جیب شهاب بود با عصبانیت گفت: شهاب کار خیلی بدی کردی، میدانی مسخره کردن کار خیلی بدی است، تو دل آن پسر را شکستی، او نمی‌تواند راه برود چون بیمار است!! شهاب از کارش پشیمان شد و به سوی پسرک رفت و از او معذرت‌خواهی کرد. آن‌ها یک‌دیگر را بوسیدند و با هم دوست شدند. علی هم که شاهد ماجرا بود این کار را کرد و سپس هرسه نفر با هم شروع به بازی کردند.

قیمت چاپ: 400 تومان
نویسنده:

فرزانه نعیمی

تصویرگر:

الهام زارعی

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1387

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

12

قطع کتاب:

خشتی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789648661002

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف