افکار پوچ
داستانهای فارسی - قرن 14
«محمدامین عظیمی» برای رسیدگی به پرونده قتل معاون استاندار به محل حادثه اعزام میشود. وی در آنجا با «آرمان فرامرزی» آشنا میشود و از او میخواهد تا شرایط را برای انجام تحقیقات فراهم کند. «مهدی»، دستیار عظیمی به سفارش آرمان همه چیز را مهیا میکند که تلفنی ناشناس، عظیمی را تهدید میکند که حل پرونده را رها کند. از سویی، دختر معاون استاندار به نزد عظیمی آمده و از تماسی مشابه با تماس عظیمی با او سخن میگوید. در جریان تحقیقات با مهدی نیز تماسهای مشکوکی گرفته میشود که باعث میشود تا بر اثر یکی از این تماسها و حضور مهدی برای به نتیجه رسیدن پرونده براساس آن در یک گاراژ، بمبی منفجر و مهدی وآرمان راهی بیمارستان شوند و... .