سرزمین نخلهای پایدار
این داستان تخیلی از زاویة دید اولشخص و از زبان درخت نخلی در محوطة پالایشگاه، بازگو میشود که سالها پیش نهال کوچکی در یک نخلستان بود و هنوز از دنیای اطرافش هیچ اطلاعی نداشت. یک روز صبح نهال کوچک بیهوش شد و زمانی که به خود آمد دریافت که در یک محیط خیلی عجیب و غریب قرار دارد که شاید در آن لحظه هزاران انسان در آن مکان در حال جنبوجوش و فعالیت بودند. بالاخره نهال جوان طی مراسم خاصی به نشانة پایداری جنوب ایران و نفت جنوب به دست رئیسجمهوری وقت، محمود احمدینژاد کاشته شد و از همان موقع بود که مش یحیی، مسئول رسیدگی به نهال شد و بعدها هم سایر درختهایی که در پالایشگاه کاشته میشد. سرنوشت نخل محوطة پالایشگاه و چیزهایی که میبیند و میشنود، ادامة داستان را شکل میدهد.