خرگوش دانا و گرگ بدجنس

خرگوش دانا و گرگ بدجنس

داستان‌های حیوانات / داستان‌های کودکان و نوجوانان

زمستان سرد آغاز شده بود. گرگ‌های بدجنس در یک طرف جنگل زندگی می‌کردند و خرگوش دانا و بچه‌هایش در طرف دیگر جنگل بودند. چند روز بود که گرگ‌ها غذا نخورده بودند، برای همین از لانه‌شان برای پیدا کردن غذا بیرون آمده بودند. خرگوش‌ها هم آن روز با مادرشان بیرون آمده بودند. به خاطر بازیگوشی بچه خرگوش‌ها، مادر راه لانه را گم کرده بود، که ناگهان گرگ‌ها در مقابل آنها ظاهر شدند. مادر دانا به بچه‌ها گفت از درخت کاج بالا بروند و مانند عروسک‌های کریسمس آویزان شدند و آنها این کار را کردند. گرگ‌ها هم که فکر کردند آنها عروسک هستند به جای دیگری برای پیدا کردن غذا رفتند. بچه خرگوش‌های هم تصمیم گرفتند از این به بعد به حرف بزرگترشان گوش کنند. این داستان برای کودکان دو گروه سنی «الف» و «ب» تهیه شده است.

قیمت چاپ: 25,000 تومان
نویسنده:

مرتضی عاقله

گرافیست:

میلاد مافی

ناشر:

آریانوین

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1400

نوبت چاپ:

19

تعداد صفحات:

8

قطع کتاب:

جیبی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9786009132270

محل نشر:

قزوین - قزوین

نوع کتاب:

تالیف