ننه انسی ستاره بود
داستانهای کودکان و نوجوانان / داستانهای تخیلی
در این داستان تخیلی که به گونه مصور و رنگی به طبع رسیده، "ننه انسی" که در انتظار پسر و دخترش ـ اختر و اکبر ـ به سر میبرد با آبپاش به آب دادن گلهای باغچه مشغول میشود .در این هنگام ناگهان دختر کوچولوی زیبایی را در میان گلها میبیند .او برای دختر لباس و کفش میآورد و پس از آن از دختر میپرسد که از کجا آمده و اسمش چیست؟ دختر خود را "ستاره "معرفی میکند و میگوید از آسمان آمده است .پس از آن ننه انسی تصمیم میگیرد دختر را به خانهاش بازگرداند .سرانجام در پی ماجراهایی ننه انسی و دختر به آسمان میروند و ننه انسی نیز همان جا نزد دختر میماند .