عکاسخانه اشباح
داستانهای فارسی - قرن 14
دو تکه پنبه در منخرین بینی زندانی فرو کرد تا سوراخهای بینی گشادتر دیده شوند و با تف، گوشه لب زندانی را خیس کرد. از زندانی فاصله گرفت او را دور ورانداز کرد. صورتش احمقانه و ترسان بود ولی فرم دستها شکست را تداعی نمیکرد. به زندانی نزدیک شد. دستهای زندانی را از دو طرف به بدنش آویزان و به سمت وسط پایش جهت داد. شیارهای عمیق، رد شلاقها با خونهای دلمه شده و چرک و جراحت محلهای خاموش کردن سیگار روی شانهها و سفیدی گردن باید به وضوح دیده میشد. باید بیننده تاوان افکار زندانی را در بدنش میدید.