گذر چوبفروشان
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
در این داستان در «گذر چوبفروشان»، «پهلوان خالدار» در وسط میدانچه معرکه گرفته بود که «داوود» پسر عقبمانده شهر معرکه او را به هم میریزد. دایی پدر داوود گرفتاری و مشکلی را که با مردی به نام «بهلول» دارد به پهلوان خالدار میگوید؛ او نیز برای کمک به دایی نقشهای را طراحی میکند تا هم از شر بهلول رها شود و هم بتواند از پسر خود به گونهای دیگر مراقبت کند. اما این نقشه سرنوشت زندگی دایی و داوود را تغییر میدهد... .