وقتی که پادشاه ببازد
داستانهای ترکی استانبولی - قرن 20م.
نویسنده در این داستان، تلاش دارد تا مسائل روانشناسی را در قالب داستان مطرح کند تا خواننده علاوه بر لذت بردن از روایت، خود را بهجای شخصیـتهای داستان که همگی واقعی هستند، بگذارد و ضعفهای شخصیتی آنها را در خود پیدا کند و ریشهی بسیاری از مشکلات خود را بیابد تا با واقعیتهای رفتاری خود روبهروشده و اشتباهات شخصیتهای داستان را در زندگی واقعی خود تکرار نکند. قلم نویسنـده، قلمـی روان و داسـتانی است که مخاطب را از ابتـدا تا انتهـا میخکوبِ روایت میکند و در پایان معجونی از اندوه، شادی و تجربهی زندگی را برای او به ارمغان میآورد. او در رمان «وقتی که پادشاه ببازد»، داستان مردی را روایت میکند که همیشه در اوج بوده، اما سقوط در یک قدمی اوست. مردی که همیشه در زندگیاش پادشاه بوده و حالا... . در بخشی از این رمان میخوانید: «مرد جوان با عجله تلفن را قطع کرد و با چهرهای اخمو از پشت میز برخاست. بعد با حرکت دستش انگار که "خدا لعنت کند" بگوید، برای اینکه با تعجب و بیشتر از آن، با خشم دوستان همبازیاش که حالا به او خیره شده بودند مواجه نشود سرش را روبه عقب چرخاند و با صدای بلند پیشخدمت میز را صدا زد...».