دومان
داستانهای فارسی - قرن 14
این داستان درباره زندگی دختری به نام «آیه» است. او هر روز به همراه چند نفر از دوستانش با اتوبوس به دانشگاه که در پاکدشت واقع است، می رود. آن ها استادی در درس ریاضی دارند که هم به لحاظ تدریس و هم اخلاق، استاد خوبی نیست. هر چهار دوست، ریاضی را پاس نکردهاند. پیشنهاد بچهها صحبت با استاد است، اما «آیه» نمیپذیرد و ترجیح میدهد که دوباره این درس سه واحدی را بخواند. «بردیا» که شاهد گفتوگوی دخترهاست، از عزتنفس آیه، خوشش میآید و تمایل دارد که با او بیشتر آشنا شود و... .