توسعه و توسعهنیافتگی: روش تفکر و عقلانیت در توسعه (مطالعه موردی ایران)
در یک تقسیمبندی کلان، تلاشهای نظری در خصوص توسعۀ سیاسی ـ اجتماعی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: نخست تئوریهای ناظر بر نمودهای عینی توسعه که به بررسی ارتباط توسعۀ افتگی با پدیدههایی از قبیل انتخابات، مشارکت، احزاب سیاسی و... میپردازد؛ دیگر تئوریهای ناظر بر محتوای فکری توسعه که به ظرایف عقلی و پردازش چارچوبهای نظری و همچنین مباحث بنیادین از قبیل ثبات سیاسی و توسعه، عقلانیت و اصول ثابت توسعه توجه دارد. یکی از ظرایف عقلی توسعه، توجه به مبحث روش تفکر در توسعه است. روش تفکر، محتوای تفکر درونی و کیفیت فکری و همچنین ساختار تربیتی و فرهنگی جامعه را مشخص میکند و با توجه به روش تفکر، منشا و زیربنای توسعه معین میگردد. نگارنده در پژوهش حاضر با عنایت به اصول ثابت توسعه (که در جلد نخست مطرح شده) و الگوی بسترشناسی توسعۀ انسانی (به عنوان تئوری عرضهشده در این جلد) بر آن است تا آفات، نقصانها و کاستیهای فکری را در روند توسعهنیافتگی در ایران در سه بخش: آفات متدولوژیک تفکر آموزشی؛ آفات متدولوژیک تفکر مذهبی، و آفات متدولوژیک یک تفکر عمومی بررسی کند. در فصل پایانی این آفات سهگانه، ریشۀ ابی و ساختارشناسی گردیده است. نتایج نهایی پژوهش به اختصار بدینقرار است: عدم توجه و رویکرد کافی به جنبۀ فکری ـ فرهنگی ـ اجتماعی در متون بومی توسعه در ایران؛ کمعنایتی به اصل روشن تفکر و قاعدهمندی فکر در اندیشه توسعۀ ایرانی؛ اشاره به جایگاه توسعه انسانی، فکری و توسعۀ فرهنگی ـ رفتاری؛ عدم اقبال کافی به عقلانیت فلسفی و همچنین عقلانیت ابزاری در متد فکری ایرانیان؛ و سستی عقلانیت فلسفی به واسطه آفات متعدد متدولوژیک فکری ـ عقیدتی ـ آموزشی.