دختر یک راز
در یک شب برفی زمستان در سال 1964 م، دکتر «هنری» صاحب فرزندانی دوقلو شد. نوزاد اول پسری بود صحیح و سالم، اما نوزاد دوم دختری بود با معلولیت جسمی. دکتر هنری که از تولد دختر معلول جاخورده بود، با خاطرة تلخی که از گذشتة خود داشت، ناگهان تصمیم گرفت دخترش را به همکار پرستارش «کارولین» بسپارد تا او را تحویل انستیتو دهد. اما کارولین نوزاد دختر را گرفت و با او به شهر دیگری فرار کرد، و راز این داستان موجب تحولات عجیبی در زندگی دکتر هنری گردید.