به یاد پدرم
در این داستان، پدر "حسین" چندسالی است که به جبهه رفته و از او خبری نیست. تا این که روزی حسین و دوستش "احمد" برای خرید نان به بیرون رفته و در این حال حجلهی اصغرآقا را که در جبههی شلمچه با پدر حسین، همسنگر بوده، مشاهده میکنند و.... گفتنی است این داستان برای گروه سنی "ج" به نگارش درآمده است.