آبشار
داستانهای کودکان و نوجوانان / داستانهای تخیلی / آب - مصرف - داستان
نویسنده کتابهای یکصد جلدی «مهتاب و کرم شبتاب» با انتخاب دو شخصیت «مهتاب» و «کرم شبتاب» رمز و راز بقای تمدن ما را با زبان ساده به کودکان و نوجوانان انتقال داده و در صدد است از تمدن صیانت کند. در جلد ششم از این مجموعه، در یک روز آفتابی در هوای دلپذیر جنگل، کرم شبتاب کنار آبشار بزرگ قدم میزد و از تماشای آبشار لذت میبرد که ناگهان متوجه شد بهجای صدای رودخانه، صدای بلند طبلها و شیپورها شنیده میشود. کرم شبتاب به جمع شلوغ حیوانات رسید و از آنها علت این سروصدا را پرسید. خرگوش در پاسخ به او گفت: امروز مسابقه سطل آب است و هر حیوانی بیشترین آب را با سرعت از رودخانه بیرون بریزد برنده مسابقه است. کرم شبتاب با شنیدن این موضوع بسیار ناراحت شد، چراکه میدانست این مسابقه، مسابقه هدر دادن آب است و... .