ماه خانم و دختر شاه پریان
داستانهای پریان
ماهخانم، دختری زیبا با موهای نارنجی و بلند بود و همیشه به مادرش که قالی میبافت، کمک میکرد. نگار و گلنار، دخترهای دوقلوی ارباب که لوس و از خودراضی بودند، به ماه خانم حسادت میکردند و او را مسخره مینمودند. روزی مهرناز، دخترعموی گلنار و نگار از شهر آمد. مهناز دربارة پریان و قصر او به ماهخانم میگفت و ماهخانم حرف او را باور میکرد و آنها او را به تمسخر میگرفتند. ماهخانم، هر روز آرزو میکرد که روزی شاه پریان و قصر او را ببیند. تا این که آرزوی او به حقیقت پیوست و زمانی که در حیاط ایستاده بود، شاه پریان را با آهوی بالدارش دید، شاه پریان نزد ماهخانم آمد و با او دوست شد و او را به قصر زیبای خود برد. این کتاب همراه با تصاویر برای دو گروه سنی «الف» و «ب» به نگارش درآمده است.