باریکتر از مو: هفده داستان کوتاه از نویسندگان ناشناس
مردی تخم عقابی یافت و آن را در لانهی مرغی گذاشت. عقاب همراه با دیگر جوجهها از تخم بیرون آمد و با آنها بزرگ شد. در تمام زندگیاش همان کارهایی را انجام میداد که مرغها انجام میدادند. برای یافتن کرمها و حشرات، زمین را میکند، قدقد میکرد و گاهی با تلاش بسیار کمی در هوا پرواز میکرد. سالها گذشت و عقاب پیر شد. روزی پرندهی با ابهت و پرشکوهی را در آسمان دید که بر خلاف جهت باد در حال پرواز بود و از همسایهاش شنید که او عقاب، سلطان پرندگان و آسمان است. عقاب مثل مرغ زندگی کرد و مثل مرغ مرد، زیرا تصور میکرد مرغ است. "عقاب" یکی از هفده داستان مجموعهی "باریکتر از مو" است. در میان این آثار، داستانهای واقعگرا، تخیلی و افسانهای به چشم میخورد، اما ویژگی اصلی آنها تمرکز بر پیام اخلاقی و انسانی آنها است و درونمایهی تمامی آنها، دغدغههای همیشگی بشر است.