ابشالوم، ابشالوم!
داستانهای آمریکایی - قرن 20م.
عنوان کتاب((ابشالوم، ابشالوم ((!برگرفته از((اب شالوم)) (پدر سلامت) نام پسر یگانه داوود است که لحن خطابی آن نیز در عزای فرزند بیان شده است . ((فاکز)) در این اثر سترگ از جملات بلند برای ادای مقصود بهره میبرد .به دیگر سخن، جملهوارهای را به جملهواره دیگر میپیوندد و همین، سبب ایجاد((سیلاب ذهن)) میشود .در این رمان، یک بار دیگر دل مشغولیهای عمده فاکز یعنی((نقض حقیقت دل انسان)) و ((بیعدالتی به سیاهپوستان)) نمودی بارز دارد .به یک معنا میتوان گفت که((ابشالوم، ابشالوم ((!نقد عقلانیت ابزاری است .قهرمان داستان برای رسیدن به مقصود خویش آدمها را اعم از سیاه و سفید وسیله قرار میدهد و بدین ترتیب هم بانی((تقاص و تقدیر شوم)) است و هم((وسیله ددمنش عدالت تکیه زده بر سریر وقایع بشری)) ;یعنی، افزون بر اتهام به ارتکاب گناه در چنگال لعن و نفرین گرفتار میآید که نمیتواند از آن بگریزد .این لعن و نفرین در واقع دامنگیر خانواده اوست و در اندیشه فاکز، دامنگیر بشریت .((تامس ساتپن)) قهرمان داستان مرده است، اما چهار راوی خصایل و عقاید او را بازگو میکنند : ((کونتین)) یکی از راویان اصلی داستان، جملاتی از این دست بر زبان میآورد : ((شاید هیچ چیز یکبار پیش نمیآید و تمام شود .شاید واقعه هرگز یکبار نیست و مانند آژنگهایی است که پس از فروافتادن قلوه سنگ بر آب پدید میآید و آژنگها پیش میرود، گسترده میشود و .((...