مرغ قوقولی قو
مرغ و خروسها - داستان / داستانهای تخیلی
کتاب مصور حاضر داستان تخیلی است که با زبانی ساده و روان برای گروه سنی (ب) نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: «پیربابا یک مرغ داشت، اما مرغ قوقولی قو نمیکرد و صبح زود پیر بابا را بیدار نمیکرد. پیربابا یک تشت کنار دیوار گذاشت و به کلاغ بالای درخت گفت که صبح که شد که این تشت را روی زمین بیانداز تا با صدای آن مرغ بیدار شود و قوقولیقوقو کند. پیربابا خوابید و کلاغ به دنبال غذا برای جوجههایش رفت. ظهر بود که پیربابا بیدار شد».