دینگوها هنگام شام
داستانهای تخیلی
"جک" و "آنی" باید برای یافتن چهارمین هدیه و بالاخره باطل کردن افسون "تدی" راهی استرالیا شوند و با کانگوروها ملاقات کنند. آنها به وسیلهی کتاب "ماجرای استرالیا" وارد این جزیرهی بزرگ شده و در بدو ورود با یک آتشسوزی عظیم در جنگلهای استرالیا مواجه میشوند، ولی هنوز آتش از آنها فاصلهی زیادی دارد. بچهها متوجه کانگوریی با بچهای در کیسهاش میشوند. کانگوروی مادر که مورد حملهی سگهای وحشی قرار گرفته، پس از طی مسافتی در حال فرار، بچهاش را از کیسه بیرون انداخته و دشمنان را از آن محل دور میکند. جک و آنی نزد کانگوروی کوچک رفته و به دلیل این که خطر آتشسوزی هر لحظه نزدیکتر میشود او را با خود از آن منطقه دور میکند. بچهها به غاری پناه برده و تا زمان شروع باران و خاموش شدن کامل آتش همراه کانگوروی کوچک و تدی در آنجا باقی میمانند. پس از آن، همگی به محلی که کانگوروی مادر، فرزندش راترک کرده، بازمیگردند و با بازگشت وی کانگوروی کوچک را سالم به او تحویل میدهند. مادر که از سلامت فرزند خود شادمان شده تکهچوبی به آنها هدیه میدهد. حالا بچهها تمام چهار هدیه را دارند. آنها به خانه بازمیگردند و با کنار هم قرار دادن هدیهها، تدی، سگ کوچک، به یک پسربچه تبدیل میشود. او اقرار میکند که بدون اجازه از محلول جادوگر خانهی درختی نوشیده و به همین دلیل به یک سگ تبدیل شده بود.