هزار و یک سال بعد 3: آثار دانشآموزان پایه ششم، هفتم، هشتم مدرسه مروارید
داستانهای کوتاه - قرن 14 - مجموعهها / شاگردان - ایران - آثار و نوشتههای فارسی
انگشتم را روی هوا تکان میدادم و صفحهای که باز شد، صدایی دلنشین بلند شد که یک روز دیگر باقی مانده! بلند شدم و پشت پنجرهای که رو به باغی زیبا بود، ایستادم. در حقیقت پنجرهای در کار نبود و یک لایه انرژی ارتعاشی سبب شده بود مرزی بین خانه ابری من و فضای بیرون به وجود بیاید تا نور خورشید که از همیشه داغتر و پرنورتر بود کمتر به درون بتابد. در این هزار و یک سال کسی نمرده بود و همگی به زندگی ابدی دست پیدا کرده بودیم و حالا بچههای دویست، سیصد سالهای را که آموزگارشان بودم را باید برای یک تحقیق علمی به فضایی جدید میبردم.