راز عشق در مثنوی عارفانهی نظامی گنجوی
"قیس" از قبیلۀ بنیعامر در مکتبخانه به دختری از قبیلۀ عرب که "لیلی" نام دارد، دل میبازد. اما پدر لیلی با اطلاع یافتن از این موضوع، لیلی را از رفتن به مکتبخانه بازمیدارد. قیس که با مخالفت پدر لیلی مواجه میشود، ابتدا به همراه پدر راهی سفر حج میشود، تا بلکه پس از بازگشت از این سفر به معشوق خود برسد، اما پس از چندی درمییابد که پدر لیلی او را به فردی با نام "ابن السلام" داده است. اینجاست که قیس، آوارۀ کوه و بیابان شده و مجنون نام میگیرد. سرانجام داستان، لیلی که از فراق مجنون بیتاب شده، در فراق او جان میبازد و مجنون نیز با مشاهدۀ قبر لیلی بر سر مزار او جان میدهد. در این داستان لیلی مرشد عشق است و مجنون، مرید عشق. این سوختن، سوختن در سیر و سلوک عارفانه است. سوختن از عشق را نظامی گنجهای در ذهن و گمانها انداخته است. کتاب حاضر برگزیده و اقتباسی از لیلی و مجنون، اثر نظامی گنجوی ـ شاعر قرن ششم هجری ـ است که به همراه نمونههایی از ادبیات این منظومه و شرح داستان فراهم آمده است.