کارتن خوابها
«صادق» جوانی هیجدهساله در کنار خانوادة صمیمی خود در زاهدان زندگی میکرد. او برای پیدا کردن کار از زاهدان به تهران آمد و در آژانس آقای «صفا» مشغول به کار شد. خانم دکتر «سرور» یکی از مسافران صادق، که زنی پنجاهساله و دارای شوهر و دو فرزند بود به صادق علاقهمند شد. در برابر وسوسههای شیطانی او، صادق پاکدامنی خود را حفظ کرد و با دختر آقای صفا «سارا» ازدواج کرد. خانم دکتر سرور که خود را در انجام نقشه و به دست آوردن صادق ناکام دید در صدد انتقام برآمد و با نقشهای صادق را به جرم حمل مواد مخدر به زندان انداخت. صادق سرانجام با همکاری دوستان کارتنخواب و بیآزار، که مدتها قبل با آنها آشنا شده بود بیگناه شناخته شد و از زندان آزاد شد. او با پولی که به علت خسارت وارده به او تعلق میگرفت ساختمان هفتطبقهای برای کارتنخوابها ساخت و آن را «خانة معرفت» نام گذاشت.