روی شنهای داغ
داستانهای فارسی - قرن 14
«علی» جوانی با عشق آتشین، دخترعمویش شهناز را به عقد خود درمیآورد و به اظهار علاقة فرح، دختردایی خود، کمترین توجهی نمیکند. اما چند سال پس از زندگی متوجه میشود که شهناز زنی جاهطلب و فقط در پی قدرت و ثروت است و هیچکس و هیچچیز برایش اهمیت ندارد. علی دیر به این نتیجه میرسد و به اصرار شهناز به کارهای خلاف دست میزند، و بالاخره در خارج از ایران هنگام انجام دادن اعمال خلاف قانون از دنیا میرود. شهناز پس از مرگ همسرش دچار فراز و فرودهای بسیار میشود و سالها بعد هنگامی که بر سر قبر علی حاضر میشود، فرح را میبیند که در کنار آرامگاه معشوق، جان سپرده است.