مار و مارگیر (از داستانهای مثنوی معنوی)
مولوی، جلالالدین محمدبن محمد، 604 - 674ق. - اقتباسها / داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب مصور حاضر داستانی اقتباس شده از مثنوی معنوی است که با زبانی ساده و روان برای کودکان نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: «در روزگاران قدیم مارگیری زندگی میکرد. نامش سامان بود، مردی چابک و زرنگ. سامان مارگیر معرکه برپا میکرد و مار نشان مردم میداد و پول میگرفت. مردم هم به دیدن نمایشهای او و مارهای بزرگش میرفتند. روزگار برای سامان مارگیر بهخوبی میگذشت. اما یکدفعه مار بزرگ و پیر سامان مرد و کار او از رونق افتاد».